تلخ و شیرین خالق اینجه ممد، یادی از یاشار کمال

غزاله کابلی (ازجمله) – یاشار کمال نویسنده و روشنفکری کم‌نظیر بود که نمونه‌اش خیلی کم پیدا می‌شود. ردپای زندگی طوفانی و پر ماجرایش را در تک تک آثارش می‌توان دید.

در کودکی، وقتی پدرش داشت گوسفندی را برای عید قربان، قربانی می‌کرد در اثر برخورد تصادفی چاقوی او چشم راستش را از دست داد. در پنج سالگیش، و در مقابل چشم او، فرزندخوانده پدرش او را در مسجد و با ضربات چاقو کشت. تاثیر چنین حوادث سنگینی بر روحیه کودک پنج ساله چنان بود که تا سال‌ها دچار لکنت زبان بود. تا سن نه سالگی به مدرسه نرفت و خیلی زود هم به کار مشغول شد، مشاغلی از قبیل کفاشی، کارگری، چوپانی و رانندگی تراکتور را تجربه کرد و بعدها دوران رانندگی تراکتورش را بهترین دوران زندگیش می‌دانست. در بزرگسالی، فعالیت‌های سیاسی و نظرات روشنفکرانه‌اش در باره مسائل روز برایش دشمنان فراوانی در بین دولتمردان و جامعه تراشید؛ بارها دستگیر شد و حکم زندان گرفت. چنین زندگی پرفراز و نشیبی از یاشار کمال نویسنده‌ای توانا، قدرتمند و شجاع ساخت که می‌توانست دغدغه‌هایی جهانی را، در قالب نوشته‌هایی با درونمایه‌های محلی مطرح کند.

یاشار کمال، با نام اصلی کمال صادق گوکچه لی در ۱۹۳۲ در روستایی کردنشین در عثمانیه، واقع در جنوب ترکیه به دنیا آمد. در نه سالگی و به سختی در یکی از روستاهای اطراف درس خواندن را شروع کرد و بعد، برای ادامه تحصیلات به قدیرلی در استان عثمانیه رفت. اهالی روستایش هزینه تحصیلش را در دانشگاه استانبول فراهم کردند و او به این دانشگاه راه یافت. در کنار کارهای یدی که مشغول آن بود کم‌کم به نامه نویسی، سپس روزنامه‌نگاری و در نهایت داستان نویسی رو آورد، هرچند که دو داستان اولش توقیف شد. در ۱۹۵۰ به اتهام احتمالا غیر واقعی کمونیست بودن زندانی شد؛ و بعد به روزنامه جمهوریت رفت و به ستون نویسی و طنزنویسی در آن روزنامه مشغول شد و همان‌جا هم بود که نام هنری خود را که یاشار کمال باشد انتخاب کرد. کمال در طول زندگیش نزدیک پنجاه کتاب داستانی، طنز و مصاحبه به چاپ رساند و برنده ده‌ها جایزه معتبر هنری داخلی و جهانی شد. او به جز کاندیداتوری جایزه نوبل ادبیات جوایز و افتخارات بسیاری را در کارنامه خود دارد؛ از جمله جایزه صلح ناشران آلمان، نشان لژیون دونور فرانسه، جایزه بزرگ ریاست جمهوری ترکیه و ده‌ها افتخار دیگر. یاشار کمال در عین فعالیت‌های هنری از فعالیت‌ها و کنشگری‌های سیاسی خود نیز غافل نبود و سال‌ها مورد تعقیب و انتقاد بخشی از جامعه و دولت ترکیه قرار داشت.

مهم‌ترین داستان یاشار کمال داستان اولش اینجه ممد (یا ممد: شاهین من) است که برای او شهرتی جهانی به همراه آورد و به بیش از چهل زبان ترجمه شد و فیلمی هم از روی آن ساخته شد. در نوشتن این کتاب بزرگ نیز زندگی یاشار کمال به کمک او آمده است: ممد در واقع خاطرات او از دایی یاغیش است، و خود هم می‌گوید که ایده این کتاب در اثر مشاهده کشته شدن یک یاغی به دست ژاندارمٰها به فکرش رسیده. در این کتاب نظام ارباب و رعیتی و ظلم فئودال‌های محلی («آقا» ها به زبان ترکی) از دید قهرمان داستان که یاغی‌ای به کوه پناه برده است، روایت می‌شود. کمال در ایران مانند بسیاری دیگر از کشورهای جهان چهره‌ای بسیار شناخته شده و محبوب است و بیشتر کتاب‌های او به فارسی ترجمه شده و سال‌ها در زمره محبوب‌ترین رمان‌ها بوده‌اند، از جمله اینجه ممد که با ترجمه ثمین باغچه بان سالهاست در رژیم کتابخوانی ایرانیان جای ویژه‌ای دارد. از جمله رمان‌های معروف دیگر او می توان به «زمین آهن است و آسمان مس» و «درخت انار روی تپه»اشاره کرد که هر دو به فارسی ترجمه شده اند.

در نهایت، دشمنی یاشار کمال و دولت ترکیه هم ادامه نیافت. کمال در سال ۲۰۰۸ لایق دریافت نشان بزرگ ریاست جمهوری ترکیه شناخته شد، که از مهم‌ترین جوایز ملی کشور است و این نشان را از دست رییس جمهور وقت، عبدالله گل دریافت کرد. و سرانجام هنگامی که در ۲۸ فوریه ۲۰۱۵ و در سن ۹۲ سالگی درگذشت، تمام شخصیت‌های بزرگ کشور برای فرستادن پیام تسلیت برهم سبقت می‌جستند. عبدالله گل رییس جمهور، رجب طیب اردوغان نخست وزیر، کمال قلیچ دار اوغلو رهبر حزب جمهوری خلق و سایر احزاب و گروه‌ها این ضایعه را به ترکیه تسلیت گفتند، انگار مرگ این چهره ملی برای لحظه‌ای تمام کشور را با هم متحد کرده بود. در مراسم خاکسپاری باشکوه یاشار کمال انبوهی از شخصیت‌های ملی و سیاسی شرکت داشتند، و مخصوصا حضور شانهٰ‌بهٰشانه عبدالله گل، کمال قلیچ داراوغلو و صلاح الدین دمیرتاش در این مراسم این نوید را می داد که در نهایت هنر می‌تواند بر تمام اختلافات و دشمنی‌ها فائق آید.