از جمله – آمریکا بعد از حملات ۱۱ سپتامبر به نام مبارزه با تروریسم و برای برکناری شبکه طالبان از قدرت در اواخر سال ۲۰۰۱ وارد افغانستان شد. آمریکا و متحدانش، مقامات گروه القاعده و رهبر آن اسامه بنلادن را مسئول حملات ۱۱ سپتامبر دانسته بودند. گروه اسلامگرای القاعده به رهبری بنلادن، در آن زمان به طالبان که در افغانستان قدرت را در دست داشتند پناه آورده بودند.
طالبان در نتیجه خلا قدرتی که در کشور از سال ۱۹۹۲ به وجود آمده بود توانست قدرت را در دست گیرد. گروههای جهادی در سال ۱۹۹۲ با تصرف کابل توانستند محمد نجیب الله را از ریاست جمهوری برکنار کنند. این برکناری نظام سیاسی افغانستان را دچار بحران جدی ای کرد که در نتیجه آن گروه های و قبیله های متعدد در نواحی افغانستان به اداره امور محلی برخواستند. در همین شرایط بود که میان گروههای جهادی (مجاهد) و گروههایی قدرتمندی که زیر نظر عبدالرشید دوستم و گلبدین حکمتیار گرد آمده بودند جنگهای خونینی به وجود آمد. در نتیجه این جنگها خلا قدرت در نظام اداری افغانستان عمیقتر شد که از دل آن گروهی به نام طالبان آهسته آهسته به سوی قدرت گام برداشت.
طالبان را باید یک گروه اسلامگرای افراطی دانست که در نتیجه جنگ داخلی افغانستان و پس از عقبنشینی نیروهای شوروی در سال ۱۹۸۹، عمدتاً در جنوب غربی و مناطق مرزی با پاکستان پدیدار شد. گروهی که در آن مقطع از سوی آمریکا و عربستان برای مبارزه با شوروی حمایت شده بود. عربستان و آمریکا هر یک ۵ میلیارد دلار بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲ برای کمک به مجاهدین خرج کرده بودند و این پشتوانه لوجستیک خوبی برای این گروهها پدید آورده بود.
به واسطه آنچه در جنگ با شوروی این گروههای جهادی اندوخته بودند، در اواخر سال ۱۹۹۴ در زیر نام طالبان برای به دستگیری قدرت سیاسی وارد عمل شدند و از آن تاریخ به بعد با اضافه شدن ۳هزار نفر از مرز پاکستان به این گروه، مناطق مختلف افغانستان را تسخیر و مهمترین مخالفان خود مانند رهبر هزارههای افغانستان، عبدالعلی مزاری را از سر راه برداشتند و در نهایت در ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ طالبان توانست کابل را تسخیر کند.
اما حمله آمریکا در ۲۰۰۱ به این کشور که با حمایت اعضای ناتو انجام شده بود، طالبان را به عقب راند. با حضور این نیروها فضای سیاسی افغانستان برای ساخت قدرت دچار کشمکش های بسیاری شد و برای نزدیک به ۳ سال دولت نتوانست در این کشور مستقر شود. اما در نتیجه مذاکرات داخلی، در سال ۲۰۰۴ دولت جدید افغانستان به ریاست حامد کرزی زمام امور را در دست گرفت، اما همزمان حملات مرگبار طالبان در برخی از نقاط این کشور ادامه داشت.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در سال ۲۰۰۹ با افزایش مرحلهای نیروهای نظامی آمریکایی در افغانستان موافقت کرد، به گونهای که تعداد این نیروها در سال ۲۰۱۱ به ۱۱۰ هزار نفر رسید و این به عقب راندن طالبان کمک کرد، اما این عقبنشینی طولانی مدت نبود. درگیریهای تا سال ۲۰۱۴ که در واقع خونین ترین سال مبارزه با طالبان بود، ادامه داشت.در همین سال و با حاصل آمدن استقرار نسبی، نیروهای بین المللی ناتو به ماموریت خود در افغانستان پایان دادند و مسئولیت حفظ امنیت کشور به عهده ارتش افغانستان گذاشته شد.
علت این عقب نشینی آن بود که حامد کرزی حاضر نشده بود تا قرارداد امنیتی بین این کشور و نیروهای خارجی مستقر را امضا کند. این وضعیت موجب شد تا باراک اوباما دستور به بازگشت کامل نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان تا سال ۲۰۱۶ را صادر کند. این امر به دلایل مختلفی اگرچه عملی نشد اما سال ۲۰۱۴ را باید نقطه آغاز خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان دانست.

ناتو اگر چه به صورت رسمی در دسامبر ۲۰۱۴ به حضور خود در افغانستان پایان داد اما یک نیرویی بالغ بر ۱۳ هزار نفری را برای کمک به آموزش نیروهای افغان و پشتیبانی از عملیات ضد تروریسم در آنجا باقی گذاشت. همچنین برای آموزش و ایجاد نیروهای امنیتی افغان نیز بیش از ۳۰ میلیارد دلار تا آن سال هزینه شده بود.
مخارجی که در افغانستان انجام شده است
اکثر مخارجی که توسط نیروهای خارجی در افغانستان انجام شده را ایالات متحده آمریکا تامین کرده است.

براساس آمارهای دولت آمریکا، بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۲، یعنی زمانی که ایالات متحده بیش از ۱۰۰ هزار سرباز در کشور داشت، این کشور سالانه هزینهای نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار در سال انجام داده است. اما این هزینهها بعد از ۲۰۱۴ با خروج تدریجی نیروهای آمریکایی و تغییر تمرکز ارتش آمریکا از عملیات تهاجمی به آموزش نیروهای افغان، این هزینهها به شدت کاهش یافت.
علاوه بر این، وزارت خارجه ایالات متحده – به همراه آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده (USAID) و سایر نهادهای دولتی – ۴۴ میلیارد دلار برای انجام پروژههای بازسازی در این کشور هزینه کردهاند.
بر اساس برآوردها، هزینههایی که آمریکا بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ در افغانستان انجام داده به ۸۲۲ میلیارد دلار میرسد. این رقم جدا از هزینههایی است که این کشور در پاکستان -جایی که از آن بعنوان پایگاه برای عملیات مربوط به افغانستان استفاده میکرد- انجام داده است.
ضربه نهایی، خروج اکثر نیروهای آمریکایی از افغانستان

دانلد ترامپ در اواخر دوره ریاست جمهوری خود اعلام کرد که سربازان آمریکایی تا پایان سال ۲۰۲۱ افغانستان را ترک خواهند کرد. اما همزمان این شرط نیز گذاشته شده بود که آمریکا این کشور را در زمانی ترک خواهد کرد که طالبان به تعهدات خود در توافق نامه صلحی که با دولت این کشور (افغانستان) بسته است پایبند باشد. اما انتخاب گزینه خروج سریع از این کشور ترجیح جو بایدن بود.
اگرچه به نظر میرسد که بایدن در راستای خواست جمعی مردم آمریکا که در نظرسنجیهای مختلف اعلام کرده بودند که از «جنگهای ابدی» خستهاند عمل کرده است، اما این نحوه خروج و سرعت عملی که در روند آن انجام شد، به ناگاه به قدرت گیری طالبان در این کشور افزود.
این قدرت گیری همراه بود با مذاکرههای بسیاری که این گروه در قطر، ترکیه، ایران، روسیه، چین و آمریکا با مقامات مختلف داشته است. گروهی از کارشناسان بر آنند که طالبان توانست توافقهای اولیهای را برای به دست گیری قدرت در افغانستان با کشورهای مختلف انجام داده و راه نسبتاً همواری را برای رسیدن به قدرت به دست آورد.
امروز که اکثر ایالتهای افغانستان، ظرف مدت کوتاهی تحت کنترل طالبان در آمدهاند، میتوان عنوان کرد که آمریکا و متحدانش در افغانستان شکست نظامی و امنیتی را تجربه میکنند. چرا که پیش از این گزارشهای امنیتی آمریکا نشان داده بود که مشکلی در اداره کشور افغانستان پس از خروج آمریکا به وجود نخواهد آمد. این مسئله از سوی دیگر نشانگر شکستی بیست ساله در به وجود آوردن دولتی کارآمد و نهادهایی کارا است.
در قدرتگیری مجدد طالبان، تضعیف روحیه ساختار ارتش افغانستان بعد از خروج آمریکا نیز موثر بوده است، اما از سوی دیگر ناکارآمدی دولتهای اشرف غنی را که مدام بر تحکیم قدرت و ثروت تمرکز داشته است را نیز نباید فراموش کرد. غنی همزمان با اینکه نتوانست دولت را در این کشور نظام ببخشد، نتوانست در جهت تشکیل دولت جدید اجماع ملی که دربرگیرنده همه گروههای قومی و سیاسی ضد طالبان برای مبارزه بهتر با طالبان باشد، حرکتی موثر را پیش ببرد. طبیعی است که نمیتوان انتظار داشت بدون وجود اراده رهبری سیاسی، موفقیتی در زمینه مبارزه با طالبان به دست آید.
این مسائل سیاسی و روانی همزمان است با ناکارآمدیهای ساختاری موجود در افغانستان. نمیتوان عنوان کرد که نیروهای نظامی افغانستان در این مدت توانسته باشند، سربازانی با استاندارد یک ارتش حرفهای را فراهم آورند. البته برخی نیروهای ویژه آموزش دیده و مجهز وجود دارند که با نیروهای آمریکایی و متفقین همکاری کردهاند لیکن این نیروها توان آن را ندارند که بدون اراده سیاسی و بدون هماهنگی با سایر سازمانهای نظامی اثربخش باشند.

نگاهی آماری به آنچه در افغانستان از ۲۰۰۱ روی داده است
بعد از تحولات ۱۵ آگوست در شهر کابل و تسخیر مجدد این شهر توسط طالبان، باید اذعان کرد که ۳۵۰ هزار نیروی نظامی افغان شکست شگفت انگیزی را تجربه کردهاند، چرا که نتوانستهاند در برابر ۷۵ هزار شبه نظامی طالبان مقاومت کنند. اکنون به نظر میرسد کل سازمان امنیتی کشور فروپاشیده و استراتژی امنیتی افغانستان کاملاً شکست خورده است.
اما شکست امروز نیروهای افغانستان را باید در دل یک روند ۲۰ سالهای دید که هزینههای بسیاری برای دولت و ملت افغانستان و همچنین آمریکا و متحدانش تحمیل کرده است.
تعداد سربازان کشته شده آمریکایی در افغانستان تا آوریل ۲۰۲۱: ۲ هزار و ۴۴۸ نفر.
تعداد سربازان پیمانی آمریکایی کشته شده در افغانستان: ۳ هزار ۸۴۶.
تعداد سربازان کشته شده ارتش و پلیس ملی افغانستان: ۶۶ هزار نفر.
تلفات سایر نیروهای متفقین از جمله کشورهای عضو ناتو: هزار و ۱۴۴ نفر.
تلفات غیرنظامیان افغان: ۴۷ هزار ۲۵۷ نفر.
تعداد نیروهای زخمی شده آمریکا: ۱۰ هزار و ۶۶۰ نفر.
تعداد نیروهای کشته شده از گروه طالبان و دیگر مبارزان مخالف: ۵۱ هزار و ۱۹۱.
تلفات امدادگران: ۴۴۴
تعداد روزنامه نگاران کشته شده: ۷۲
از زمان قدرتگیری طالبان در سال ۱۹۹۶ تا کنون حدود ۶.۵ میلیون افغان در ۷۰ کشور جهان به شکل مهاجر یا پناهجو به سر میبرند.
همچنین باید عنوان کرد که عدم حضور نیروهای طالبان در قدرت باعث شده است که درصد مرگ و میر نوزادان حدود ۵۰ درصد کاهش یابد.
درصد تحصیل دختران در ۲۰ سال اخیر افزایش یافته و امروز ۳۷ درصد از دختران نوجوان افغان امروز توانایی خواندن و نوشتن دارند.
