ازجمله- ساعت ۹ و ۵ دقیقه روز ۱۰ نوامبر در ترکیه برای یک دقیقه وسایل حمل و نقل عمومی متوقف میشوند، کشتیها موتورهای خود را خاموش میکنند، اتومبیلها در خیابان و مردم در کوچهها از حرکت میایستند. آنها که نشستهاند بلند میشوند و سکوت همه جا را فرا میگیرد.اکثریت مردم ترکیه، در این روز و ساعت بخصوص در هر جایی که باشند، یک دقیقه به احترام مردی که بنیانگذار جمهوری ترکیه بود میایستند.
مصطفی کمال، آن مردی که هر ساله در سالمرگش برای او میلیونها نفر برای ادای احترام میایستند، در سال ۱۸۸۱ در شهر سلانیک به دنیا آمد. آن زمان سلانیک یکی از مهمترین شهرهای امپراتوری عثمانی بعد از استانبول بود. او بعد از طی دوره ابتدایی به مدرسه نظامی شهر بیتولا در مقدونیه کنونی رفته و در آنجا علاوه بر آموختن مهارتهای نظامی، متون نویسندگان دوره روشنگری اروپا را خواند.
وی بعد از اتمام دوره تحصیل، به عنوان یک سرباز به استانبول آمد. اما استانبول از آغاز قرن نوزدهم در وضعیت بد اقتصادی قرار داشت. درست در سالی که او به دنیا آمده بود، دولت به کشورهای اروپایی ناتوانی خود برای پرداخت بدهیهایش را اعلام کرده بود.

در این وضع وخیم اقتصادی، روسیه از شرق به مرزهای عثمانی حمله کرده بود و کشورهای بالکان و یونان خواست خود برای جدایی از عثمانی را اعلام کرده بودند. همه چیز علیه دولت مرکزی بود و دولت باید در جبهههای مختلف میجنگید اما خاکها یکی یکی از دست میرفت، چنان که سلانیک محل تولد مصطفی کمال از کنترل آل عثمان خارج شد.
مصطفی کمال در سلسله این جنگها بود که درخشید. او آوازه خود را ابتدا در طرابلس، جایی که برای دفع حمله ایتالیا به صورت داوطلبانه رفته بود به دست آورد. اما مقاومت او و دوستانش ناکام ماند. به استانبول بازگشت و در همین زمان بود که جنگ جهانی اول سر بر آورد. او به چاناککاله اعزام شد، جایی که یکی از مهمترین مناطق مقاومت بود. فرماندهی این جبهه با مصطفی کمال بود. در جنگ هایی که در این منطقه در گرفت، او نام خود را جهانی کرد.
بعد از پیروزی در چاناککاله مصطفی کمال به شرق رفت. در برابر ارتش شوروی ایستاد و برخی مناطق اشغال شده را پس گرفت. اما خاک عثمانی کوچکتر و کوچک تر میشد. در این زمان برخی از فرماندهان دیگر امیدی به بهبودی وضع سیاسی و اقتصادی دولت نداشتند.

اصلاحات آرامی که عثمانی از قرن ۱۹ ام آغاز کرده بود، نتیجه معقولی نداده بود. جریانهای سیاسیای که در آن زمان به وجود آمده بودند به خواست خود نرسیده بودند اما این جریانها، بخصوص جریانی که به نام «اتحاد و ترقی» شکل گرفته بود و مصطفی کمال هم عضو آن بود، به دنبال یافتن راه دیگری برای حفظ کشور بودند.
عموم سران جمعیت «اتحاد و ترقی» فرماندهان نظامی بودند. برخی از این فرماندهان در زمان ناکامی ارتش عثمانی، معتقد بودند که هم باید در مقابل دولت عثمانی و هم در مقابل نیروهای خارجی ایستاد. آنها جبهه مقاومتی جدای از دولت عثمانی در برابر نیروهای انگلیس، فرانسه، یونان و شوروی که هر یک بخشی از خاک آناتولی را اشغال کرده بودند، ترتیب دادند.
مرکز تجمع نیروهای مقاومت، آنکارا بود و رهبری آن بر عهده مصطفی کمال. این نیروها ابتدا تلاش کردند تا برخی از خاکهای اشغال شده را پس بگیرند و در این راه نیز موفق شدند. دولت عثمانی از موفقیت نسبی آنها استفاده کرد و در سال ۱۹۲۰ قراردادی به نام «سرو» را امضا کرد. در این قرارداد ، مناطق سفید برای دولت عثمانی در نظر گرفته شده بود، بقیه مناطق در اختیار ۵ کشور دیگر بود. اما نیروهای مقاومت از اینکه قسمت اعظم سرزمین خود را از دست داده و با تهدیدهای منطقهای جدید روبرو بودند، این قرارداد را به رسمیت نشناختند. از این رو با تاسیس «مجلس ملی کبیر ترکیه» به جنگ خود برای باز پس گیری سرزمین خود جانی تازه بخشیدند.
دو سال بعد مصطفی کمال و دوستانش به حدود سرزمینیای که «میثاق ملی» نامیده بودند، دست یافتند. ۳۰ آگوست سال ۱۹۲۲ تاریخی بود که توانستند متخاصمین را از سرزمین خود برانند. مصطفی کمال رهبری این نبرد نهایی را که به «نبرد فرماندهی» مشهور است بر عهده داشت.
آنچه که مصطفی کمال در تمام طول این مدت در نظر داشت ساخت «دولت جدید و جامعه جدید» بود. این خواسته با امضای قرارداد «لوزان» در سال ۱۹۲۳ و به رسمیت شناخته شدن ترکیه عملی شد. شکل حکمرانی در دولت جدید، دو ماه بعد از قرارداد لوزان گذاشته شد: «جمهوری ترکیه».
در این دوره جدید مصطفی کمال به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. او اکنون نبرد جدیدی را برای توسعه کشور آغاز کرده بود.
از همان آغاز در راستای توسعه کشور نهضتی برای سواد آموزی عمومی به راه انداخته شد. شرکتهای حمل و نقل عمومی کشور- که به واسطه قراردادهای دولت عثمانی در دست بیگانگان بود- ملی شد. نهضتی برای صنعتی شدن و ایجاد بورژوازی ملی آغاز گشت. حتی کارخانهای برای ساخت هواپیما احداث شد. اولین هواپیمای تولیدی این شرکت نیز به ایران هدیه داده شد.
برای همه این اقدامات او به کمک همراهان خود قدم به قدم، اما نه مانند اصلاحات عثمانی به آهستگی، بلکه با تصمیمات رادیکالی، سلطنت را لغو کرد، خلافت را برچید، تقویم کشور را تغییر داد، رسم الخط را عوض کرد، قانون مدنی را تصویب کرد، به زنان حقوق سیاسی اعطا کرد و در کشور لائیسیته اعلام نمود.
او به دنبال ساخت مدنیتی جدید در کشوری بود که از خاکستر جنگ به پا خواسته بود. او تنها یک فرمانده جنگ موفق نبود، او رهبر سیاسیای بود که میخواست دولت جدید خود را شکل دهد.
بر اساس جان فشانی هایی که در راه فرماندهی دوره جنگ و بعد از آن در راستای ساخت کشور انجام داد مجلس کبیر ملی ترکیه در سال ۱۹۳۴ به او لقب آتاتورک، یعنی پدر ترک ها را اعطا کرد.