پرده‌داری می‌کند در قصر قیصر عنکبوت؛ ۲۹ ماه مه، روز فتح استانبول

 غزاله کابلی

شب ۲۲ ماه مه ۱۴۵۳ مردم قسطنطنیه شاهد خسوفی بودند که بسیاری از آنها را ترساند، چون عده زیادی باور داشتند که طبق یک پیشگویی قدیمی، این ماه‌گرفتگی علامت مرگ قریب‌الوقوع شهر است. چهار روز بعد مه غلیظی شهر را فراگرفت، که در در این وقت سال خیلی غیرطبیعی بود. غروب که مه برطرف شد نور عجیبی در اطراف گنبد کلیسای ایاصوفیه دیده شد. بعدها گفته شد که نور از آتش اردوگاه سربازان مدافع شهر بوده ولی در روز ۲۶ ماه مه برای ساکنان قسطنطنیه این نور علامت آن بود که روح‌القدس شهر را ترک کرده است. و تنها سه روز بعد از آن، در ۲۹ ماه مه سلطان محمد فاتح بعد از ۵۳ روز محاصره وارد شهر شد، با اسب به کلیسای ایاصوفیه رفت و آنجا را به مسجد تبدیل کرد و امپراطوری روم شرقی (بیزانس) بعد از بیش از هزار سال متلاشی شد. 

فتح قسطنطنیه (که بعد از آن به اسلامبول و استامبول شهرت یافت) مهمترین اتفاق قرن پانزدهم میلادی و یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ است. وقتی ترک‌های مسلمان عثمانی این مرکز عظیم سیاسی و فرهنگی جهان غیرمسلمان را تصرف کردند اروپا و مسیحیت دچار شوک و ترس شدیدی شد. رومی‌های مذهبی که قبلا بارها در برابر سقوط کنستانتینوپل (قسطنطنیه) مقاومت کرده بودند باور داشتند که خداوند و مسیح هرگز اجازه سقوط این شهر را نخواهند داد؛ حتی در حدی که در روز ۲۹ ماه مه ۱۴۵۳ تعداد زیادی از ساکنان شهر در کلیسا جمع شده بودند و منتظر بودند شمشیری از آسمان ظاهر شود و مسلمانان را نابود کند. شمشیری ظاهر نشد و شهر به تصرف مسلمانان درآمد. از اینجا بود که اروپاییان به جای تکیه بر مذهب، تصمیم به پیشرفت و نوآوری علمی و اتحاد سیاسی گرفتند و در آخر هم توانستند پشت دروازه‌های وین عثمانی‌ها را متوقف کنند. به همین دلیل هم سقوط قسطنطنیه را پایان قرون وسطی و شروع رنسانس می‌دانند. 

سلطان محمد دوم معروف به محمد فاتح هفدهمین پادشاه عثمانی و شاید بزرگترین آنهاست و عملا تمام فلات آناتولی (ترکیه امروزی) به علاوه بخش‌های وسیعی از جنوب اروپا از فتحیات او به شمار می‌رود. سلطان محمد در زمان فتح استانبول بیست و یک سال بیشتر نداشت اما با وجود سن کمش، قبلا بارها نبوغ و بلوغ نظامی خود را نشان داده بود. شاید در استانبول قلعه روملی حصار را دیده باشید – این دژ قوی را سلطان محمد برای فتح استانبول در سمت اروپایی آن ساخت. در سمت آسیایی هم قبلا جد او، سلطان بایزید یکم قلعه آنادولو را ساخته بود و به این ترتیب عثمانی‌ها توانستند کنترل کل بغاز بسفر را به دست بگیرند. البته سلطان محمد قبل از لشکرکشی برای فتح استانبول به امپراطور بیزانس پیشنهاد کرد تا شهر را تسلیم کند و در عوض در میسترا به حکومت خود ادامه دهد، اما این پیشنهاد از طرف امپراطور رد شد و سلطان تصمیم به فتح شهر گرفت. 

در آوریل ۱۴۵۳ سلطان محمد با لشکری که تعداد آن را از هشتاد تا دویست هزار نفر گفته‌اند قسطنطنیه را از از زمین و دریا محاصره کرد. چون کنترل کل بسفر در دست عثمانی‌ها بود رومی‌ها نمی‌توانستند به کمک هیچ سپاه خارجی‌ای امیدوار باشند. کنستانتین یازدهم آخرین امپراطور بیزانس مرد شجاعی بود و قبلا پیشنهاد سلطان محمد برای تسلیم شهر را رد کرده بود اما ۷۰۰۰ نیرو بیشتر نداشت، و با همین تعداد نیرو هم توانست ۵۳ روز در مقابل ارتش عظیم عثمانی مقاومت کند. تکیه اصلی قسطنطنیه به دیوارهای مستحکمی بود که قبلا بارها شهر را از مهاجمان خارجی حفظ کرده بود؛ اما استفاده عثمانی‌ها از تجهیزات جدید و مخصوصا باروت (به شکل گلوله‌های بزرگ توپ) مقاومت دیوارها را شکست و سلطان محمد سرانجام وارد شهر شد و استانبول را، به جای ادیرنه، به عنوان پایتخت امپراطوری عثمانی انتخاب کرد. کنستانتین هم در همان روز کشته شد و مرگ او، پایان امپراطوری روم شرقی را رقم زد. 

با وجودی که سلطان محمد بعد از فتح استانبول، طبق عرف آن زمان، اجازه سه روز غارت را برای سربازانش صادر کرد اما با استانداردهای قرون وسطی، این فتح خیلی خونین و وحشیانه نبود. گفته می‌شود در فتح استانبول ۴۰۰۰ نفر از مدافعان و مردم شهر کشته شدند و حجم غارت‌ها و تجاوزها و جرایمی شبیه این از موارد مشابهی که توسط جنگجویان صلیبی انجام می‌شده خیلی کمتر بوده است. اما با تمام این احوال، بسیاری از دانشمندان و اشراف و روشنفکران قسطنطنیه بعد از افتادن شهر به دست مسلمانان از آنجا مهاجرت کردند و همین مهاجرت‌ها از دلایل افزایش قدرت علمی و دانش فنی بقیه اروپا شد. فتح استانبول باعث وحشت و تنفر مردم مسیحی اروپا از مسلمانان و نماد آن‌ها، یعنی ترک‌های عثمانی شد و ترک‌ستیزی و اسلام‌ستیزی را در اروپا کلید زد. مرگ سلطان محمد فاتح در ۱۸۴۱ به حدی باعث شادمانی مردم اروپا شد که زنگ‌های کلیساها در کشورهای مسیحی به صدا درآمد و در ونیز، جارچیان با خوشحالی اعلام می‌کردند “عقاب بزرگ مرد!”

سلطان محمد فاتح علاوه بر فتوحاتش، شخصیت بسیار جالب توجهی هم داشته است. علاقه او به فرهنگ و فلسفه یونانی و علم و ادب و هنر معروف است، و می‌گویند با وجود تعهد کاملش به اسلام اطلاعات بسیار غنی‌ای از مسیحیت داشته است. سلطان محمد در کنار زبان‌های ترکی، صربی، عربی، یونانی و لاتین به زبان فارسی هم کاملا مسلط بود در حدی که با قدرت تمام به زبان فارسی شعر می‌گفت و مکاتبه می‌کرد. سلطان محمد فاتح بعد از گشودن دروازه‌های استانبول و ورود به یکی از کاخ‌های ویران شده امپراطوران بیزانسی شعر معروفی خواند که به اعتقاد بیشتر تاریخ‌دانان از سروده‌های خود اوست و در تاریخ به یادگار مانده است: پرده‌داری می‌کند در قصر قیصر عنکبوت / بوم نوبت می‌زند بر طارم افراسیاب.