محمد میرزاوند، دکترای علوم و مهندسی آبخیزداری، استاد مدعو دانشگاه تهران و معاون شاخه ایرانی انجمن بینالمللی هیدروژئولوژی در گفتوگو با خبرگزاری آناتولی با بیان اینکه ایران دچار «ورشکستگی آبی» شده، گفت: ذخایر آب کشور حدود ۳۶ سال دیگر به اتمام خواهد رسید.
به گفته میرزاوند، ایران با توجه به ذخایر آبی موجود، نیازمند تدوین و اجرای مدیریت آبی مناسب با شرایط خاص خود است.
آناتولی: فرونشست زمین در مناطق مختلف ایران چند وقتی است که رسانهای شده و توجهات بسیاری را به خود جذب کرده است. اساسا چه اتفاقی افتاد که این چنین توجهات به صورت ناگهانی به این موضوع جلب شده است؟ قاعدتاً این اتفاق باید یک پیشینه طولانی داشته باشد که در حال حاضر زمین این چنین واکنشی از خود نشان میدهد. درست است؟
میرزاوند: کاملا درست است. این موضوع که چرا یک دفعه این اتفاق افتاد و این همه واکنش به فرونشست زمین نشان داده میشود باید تشریح شود. این که شما میفرمایید این یک پروسه طولانی بوده کاملا درست است. دوستانی که تخصص هیدرولوژی و هیدروژئولوژی دارند سالهای خیلی زیادی است که تذکر میدهند و گوشزد میکنند که در حقیقت این مسئله بحران آب و پیامدهای ناشی از آن میتواند عواقب بسیار بدی را به دنبال داشته باشد. البته اساسا این کلمه بحران اشتباه است چرا که کلمه بحران یعنی یک رخدادی که یک دفعه اتفاق میافتد و ما قبل از آنکه آن واقعه رخ دهد اطلاعات چندانی از آن نداشتیم.
مثل آتشفشان و زلزله که در یک لحظه اتفاق میافتند و شرایط بحرانی به وجود میآورند. ولی اتفاقاتی مثل فرونشست زمین، افت آبهای زیرزمینی و یا حتی خشکسالیها، فرآیندهایی هستند که به مرور زمان رخ میدهند و نمیشود گفت اینها بحران هستند. میتوانستیم از اتفاق افتادن آنها جلوگیری کنیم یا خسارات ناشی از وقوع آنها را بکاهیم ولی به دلایل مختلف این کار صورت نگرفته است. بنابراین به نظر بنده این کلمه بحران را نباید برای این اتفاق بکار ببریم. متاسفانه به دلیل سوء مدیریت بر اکوسیستم ایران، شرایط فعلی بوجود آمده است. اگر به متخصصین گوش میدادند و افراد متخصص اختیار و منابع مالی داشتند میتوانستند از وقوع بسیاری از این وقایع جلوگیری کنند.
آناتولی: شرایط خشکسالی در ایران به چه صورت است؟
میرزاوند: در بحث خشکسالیها ما چند نوع خشکسالی داریم. یکی خشکسالی هواشناسی است که گفته میشود وقتی در حقیقت متوسط بارش یک منطقه یا یک کشور در دراز مدت کاهش پیدا کند آن را میگوییم خشکسالی هواشناسی اتفاق افتاده است. وقتی این بارش کم میشود قاعدتاً مقدار آب در دسترس برای استفاده در کشاورزی کاهش پیدا میکند. اگر آب مورد نیاز کشاورزی کاهش پیدا کند هم میگوییم خشکسالی کشاورزی یا اکولوژیکی رخ داده است که کشاورز مجبور میشود از آبهای زیرزمینی برداشت کند.
با تداوم این خشکسالیها، اضافه برداشت از منابع آب زیرزمینی و افزایش عمق چاههای کشاورزی به وجود میآید تا بتوانند آب مورد نیاز را داشته باشند و آرام آرام چشمهها، رودخانهها، چاهها و قناتها با کاهش دبی و یا خشکی مواجه میشوند و نهایتاً خشکسالی هیدرولوژیکی به وجود میآید. با ادامه این روند کمبود آب، ما نهایتا به خشکسالی اقتصادی و اجتماعی میرسیم. یعنی کشاورز و صنعتگر و غیره آب مورد نیاز را برای ادامه فعالیت در منطقه خود ندارد و مجبور است آن منطقه یا صنعت و کشاورزی را رها کرده مجبور به مهاجرت میشود.
در این مرحله مشکلات اقتصادی اجتماعی و فرهنگی و امنیتی و سیاسی هم در مبدا و هم مقصد به وجود میآید. یک بخشی میتواند طبیعی باشد و بخش دیگری میتواند در حقیقت غیرطبیعی باشد. غیر طبیعی آن است که انسانها با اضافه برداشت از منابع آب یا انتقال آب بین حوضهای و یا ساخت و سازهای غیر اصولی در چرخه هیدرولوژی اثر منفی بگذارند.
آناتولی: دخالت انسان در زمینه فرونشست زمین تا چه حد اثر گذار است؟
میرزاوند: آنچه که مهم است دخالت انسان در این مسئله است که به دلیل بهره برداری بیش از حد از آبهای زیرزمینی فرونشست زمین را به وجود میآورد و با توسعه نابجا به این فرآیند سرعت میبخشد. بالاترین رتبه مربوط به فرونشست که در دنیا وجود دارد مربوط به نیومکزیکو بوده که ۳۲ سانتیمتر ثبت شده است ولی در ۱۸ سال گذشته که آمار وجود دارد ایران دو بار این رکورد را شکسته است.
در سال ۲۰۱۰ در تهران حدود ۳۶ سانتیمتر فرونشست داشتیم. در سال ۲۰۱۵ در دشت فسا و جهرم ۵۴سانتیمتر فرونشست داشتیم. قاعدتاً با افزایش بهره برداری از آبهای زیر زمینی در سالهای اخیر این میزان خیلی بیشتر شده است و بیشتر هم خواهد شد. البته باید در نظر بگیریم که آماربرداری ما قاعدتاً دقیق نیست و میتواند این مسئله خیلی حادتر باشد. فرونشست زمین ناشی از بهرهبرداری بیش از حد از منابع زیرزمینی و توسعه نابجا است. توسعه نابجا یعنی اکثر کشورهای دنیا صنایع آببر را میبرند به مکانهایی که دسترسی به آبهای آزاد دارند. ولی ما اگر پراکنش پتروشیمیها و فولاد را ببینیم، در ایران متاسفانه اکثراً در مناطقی هستند که دسترسی به آب ندارند و باعث شده بهره برداری از آبهای زیرزمینی زیاد باشد. یا فرضاً در استانهای کویری مثل اصفهان شرکتهای فولادسازی، کشت برنج و هندوانه و محصولات با مصرف بالای آب را داریم.
آناتولی: یعنی چیزی به نام آمایش سرزمینی در طرحهای توسعهای ایران وجود ندارد؟
میرزاوند: آمایش سرزمین سالهای زیادی است که قرار است اجرا شود. البته سابقه اجرای طرح های آمایش سرزمینی به قبل از انقلاب اسلامی برمیگردد. قبل از انقلاب آمایش سرزمینی در سه بخش کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت قرار بود اجرا شود و اگر اجرا میشد و به اهداف خود میرسید، برنامه بلند مدت آن باید سال ۱۳۹۳ به اتمام میرسید و ایران یک کشور توسعه یافته میشد.
ولی با پیروزی انقلاب اسلامی، این برنامهها اجرا نشد و علیارغم اینکه کارشناسان زیادی همواره بر اهمیت این برنامه تاکید داشته اند، ولی همچنان این برنامه اجرا نمیشود. بنابراین چون اجرا نشده است هر کسی هر جایی که رانت، قدرت و توانایی دارد میتواند صنعت و کشاورزی آببر را راهاندازی کند و به نظر بنده تا زمانی که آمایش سرزمین تصویب و اجرا نشود، برنامههای پنج ساله توسعه نیز راه به جایی نمیبرند. چرا که به نظر بنده برنامههای پنج ساله باید در قالب برنامه آمایش سرزمین و به عنوان گامهای کوتاه مدت برنامه تصویب و اجرا شوند.
در سال ۱۴۰۴ که قرار بود کشور رشد کند و در بسیاری از شاخص ها رتبه اول منطقه شود، نه تنها رشد نداشتیم، بلکه شرایط بدتر هم شده است. در همین موضوع آبهای زیرزمینی، ۱۸۸ دشت وضعیت آزاد، ۲۷۳ دشت وضعیت ممنوعه، ۱۳۵ دشت وضعیت ممنوعه بحرانی و ۱۳ دشت در لیست پیشنهاد ممنوعیت قرار دارند. لذا میتوان گفت که ۴۲۱ دشت دارای وضعیت ممنوعه و ممنوعه بحرانی هستند که با افت دائمی، تغییر کیفیت آب و فرونشست زمین مواجه هستند و به عنوان دشت ممنوعه شناخته میشوند. متاسفانه دشتهایی که ممنوعه بحرانی هستند وضعیتشان به گونهای شده است که نمیتوانیم بگویم اگر شرایط فراهم کنیم برای تغذیه آبخوانها مشکل حل میشود. بلکه به دلیل از دست رفتن خلل و فرج خاک، ظرفیت نگهداری آبخوان از بین میرود و شاید هزاران سال طول کشید که بخشی از آبخوان به وضعیت اولیه برگردد.
آناتولی: وضعیت آبهای زیرزمینی ایران چگونه است؟
میرزاوند: در حقیقت این وضعیتی که وجود دارد نامناسب است. ما اگر کل ذخایر آبهای زیرزمینی کشور را حدود ۵۰۰ میلیارد متر مکعب در نظر بگیریم که چه حجم استاتیک و چه حجم دینامیک آبخوانها، حدود ۱۳۳ میلیارد متر مکعب تاکنون برداشت شده است. البته باید در نظر داشت که این حجم برداشت مربوط به آماری است که از ۱۸ سال گذشته ما داریم و آماری از خیلی از دشت ها وجود ندارد و یا آماربرداری ما مناسب نبوده و خیلی دلایل دیگر که در نتیجه میزان برداشت میتواند بیشتر از ۱۳۳ میلیارد متر مکعب باشد.
اگر بخواهیم یک تحلیل ساده انجام دهیم و بگوییم در این ۱۸ سال گذاشته ۱۳۳ میلیارد مکعب برداشت کردهایم و اگر روند به همین منوال پیش برود، احتمالاً حدود۵۰ سال آینده هیچ آبی در مخازن آبهای زیرزمینی نخواهیم داشت. ولی زمانی این موضوع حادتر خواهد شد که ما این را در نظر بگیریم که در حقیقت ۹۰۰هزار یا شاید بیشتر چاه در کشور حفر کردهایم. از این تعداد چاههای عمیق و نیمه عمیقی که در کشور حفر شده است حدود ۴۵۰ هزار حلقه چاه غیر مجاز داریم. و گفته میشود که فقط بهرهبرداری از این چاههای غیرمجاز حدوداً ۱۰ میلیارد مترمکعب در سال است. یعنی اگر حدود ۳۶۰میلیارد مترمکعب آب بماند و همین ۱۰ میلیارد مترمکعب به صورت سالانه بهرهبرداری شود، ۳۶ سال دیگر ما ذخیره آب زیرزمینی نخواهیم داشت.
بنابراین با در نظر گرفتن بهرهبرداری های مجاز و غیرمجاز، شاید کمتر از ۲۰ سال آینده منابع آب زیرزمینی ایران از بین خواهند رفت و این در صورتی است که رژیم بارندگی یک رژیم نرمالی باشد و مثل سال گذشته به این شکل نباشد که خشکسالی داشته باشیم و بهرهبرداری هم به همین منوال باشد.
آناتولی: با این تفاسیر آیا ایران دچار ورشکستگی آبی شده است؟
میرزاوند: قاعدتاً الان دچار ورشکستگی آبی هستیم. شما یک تقسیم بندی انجام دهید مشخص خواهد شد. البته باید بگویم بحث ورشکستگی آب را دکتر کاوه مدنی مطرح کردند و صحبتهای خیلی به جا و درستی داشتند. براساس شاخص سازمان ملل ما بیش از ۴۰ درصد از منابع آب را مصرف کردهایم. حدود ۷۰ درصد شهرهای کشورمان در وضعیت بحرانی قرار دارند.
ما خیلی وضعیت بدی داریم. تنش شدید آبی وجود دارد. تراز منابع آب زیرزمینی هر سال پایین میرود و رودخانهها و تالابها و چشمهها خشک میشوند و آبها آلوده میشوند. پس در موضوع آب، ما نه تنها حساب جاری را، بلکه بیشتر حساب پس انداز را هم خرج کرده ایم.
آناتولی: آیا امکان اداره کشور با همین میزان آب باقیمانده وجود دارد؟
میرزاوند: ما با همین منابع آبی که در کشور داریم میتوانیم آن را اداره کنیم و توسعه دهیم ولی نه با این وضعیت توسعهای که در کشور حاکم است. چرا که آنچه بنده در کشور میبینم، یک توسعه نابجا است. چرا که در این توسعه آمایش سرزمین و استعداد منطقه و مصرف آب مجازی در نظر گرفته نشده است. کشوری مثل مصر اگر بخواهد محصول مورد نیاز خود را از داخل خود کشور تولید کند باید ۷ برابر رود نیل آب وارد کند. ولی الان چه میکند؟ محصولات آببر مثل فولاد و پتروشیمی یا تولیدات هندوانه و محصولات کشاورزی آببر را وارد کشورش میکند و در عوض محصولاتی که آب کمتری مصرف میکنند و بهرهبری بالاتری دارند و از فروش هر واحد از آن محصول میتواند سود بیشتری ببرد، در داخل کشورش تولید میکنند و آنها را صادر میکنند.
این مفهوم آب مجازی و تجارت آب مجازی است که متاسفانه ما در کشور این مسئله را در نظر نگرفتهایم. یعنی مقدار آب مصرفی که برای تولید هر واحد از هر کالا استفاده میکنیم مثلا برای تولید یک کیلوگرم فولاد، یک کیلوگرم گندم یا هر محصولی چقدر آب مصرف میشود و چقدر میتوانیم آن را بفروشیم. در صورتی که ما میتوانیم با توجه به وضعیتی که در کشور وجود دارد، اگر واقعاً منافع ملی و نه منافع منطقه ای مهم باشند و کل کشور را یکپارچه ببینیم، میتوانیم آن را زون بندی کنیم و هر منطقه از کشور را به یک محصول اختصاص دهیم. و علاوه بر اینکه تجارت آب مجازی را بین استان ها داشته باشیم، بلکه با بازاریابی که میشود در خارج از کشور کرد محصولات را در جای مناسب تولید کنیم و با مصرف آب کمتر، به فروش برسانیم.
ولی متاسفانه نبود برنامه جامع و سیاسی کاریها و رانت بازیها و عدم توجه به متخصصین باعث شده است که الان در وضعیت ورشکستگی آبی قرار بگیریم و بسیاری از کشاورزان حتی برای مصرف یک سال خودشان محصول تولید نکنند و مجبور به مهاجرت شوند.
آناتولی: بیشتر از بین رفتن آبهای زیرزمینی تنها به دلیل خشکسالی بوده آیا میتوان گفت ساخت سدها در بالادست نیز تاثیر گذار بوده است؟
میرزاوند: ما بیشترین بارندگی را در کوهستانها داریم. آنجا ما طرحهای آبخیزداری که میتوانند منابع آب را حفظ کنند و در حقیقت منابع آب در زمین نفوذ دهد و به مرور زمان چشمهها و آبهای زیرزمینی و رودخانهها را تغذیه کند را اجرا نکردیم و اگر هم طرح داشته ایم کافی نبوده است.
ما منابع طبیعی را تخریب کرده ایم. بخشی میتواند به خاطر ریزگردها باشد که در زاگرس است. نوعی آفت که درختان آن منطقه را از بین میبرد آتش سوزی هایی که در زاگرس هر سال اتفاق میافتد و همچنین بهرهبرداری بیش از حد از مراتع و پوشش گیاهی که بهترین سد برای حفظ آب هستند را از دست دادهایم.
با شرایط فعلی منابع طبیعی کشور، با کمترین بارش، روانآب ایجاد میشود. چون خاک توان نفوذ آب را ندارد. این اتفاق باعث میشود روانآب ایجاد شود. آب وارد رودخانههای کوچک میشود و تبدیل به سیل میشود. وارد سدها میشود و آنها پر از رسوب میشود. الان در سد دز ۱۰۰ متر از ۲۰۳ متر ارتفاع سد از رسوب پر شده است و سد کاراییاش را در چند سال آینده از دست میدهد و مجبور هستند سد بختیاری را بالادست بسازد.
هزینههایی که برای این سد میشود از کل بودجه آبخیزداری کشور بیشتر است. ما میتوانیم با کارهای آبخیزداری هم منابع آب را حفظ کنیم و هم خاک و پوشش گیاهی را بهبود ببخشیم. در کشوری که ۶۵ درصد مساحت آن در اقلیم خشک و نیمه خشک وجود دارد ما باید برای هر قطره آب در این کشور برنامه داشته باشیم. ما نباید هر جایی که شد سد بسازیم یعنی تشتکهای تبخیر ایجاد کنیم. در ایران مرکزی تبخیر تا ۳ هزار میلیمتر در سال میرسد. یعنی یک اقیانوس به عمق سه متر در طول یکسال خشک میشود. سد میسازیم و این باعث میشود به صورت تشتک تبخیر عمل کند و منابع آب را از دست بدهیم. سدسازی خوب است اما بجا. اگر درست نباشد میشود توسعه نابجا. وقتی بالای سیستمهای آبی مثل کارون سدسازی انجام میدهیم و آن را به ایران مرکزی برای کشت پنبه و برنج و تولید فولاد و… انتقال میدهیم، باعث میشود این آب در جایی که نباید مصرف شود، استفاده شود. این آب در حالت عادی باید به پایین دست حوضه آبریز جاری شود و آبهای زیرزمینی و تالاب ها را تغذیه کند. حال این تغذیه اتفاق نمیافتد.
بهره برداری از آبهای زیر زمینی به شکل قبل ادامه پیدا میکند و کاربریهای پایین دست هم بهره برداریها را بیشتر میکنند و به افت آبهای زیرزمینی میانجامد. متاسفانه میبینیم در اکثر مناطق کشور وضعیت اسفناک آبهای زیرزمینی را داریم.
آناتولی: با شرایطی که برای ایران وجود دارد آیا میتوان برای نجات ایران کاری کرد؟
میرزاوند: همیشه یک راهکارهایی وجود دارد. بالاخره ما آدمهایی هستیم که در این زمینه علمی آموختیم و قاعدتاً راهکارهایی برای همچین مواقعی داریم. ولی بحثی که مهم است این است که تصمیمسازان بیایند قبول کنند ما به ورشکستگی آبی رسیدیم و دیگر نمیخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم و نمیخواهیم وضعیت حادتر شود. مرحله دوم این است که این کار را باید به افرادی که کار بلد هستند بسپاریم نه اینکه افرادی فرضاً با تخصص مکانیک باشد یا کسی که هیچ تخصصی از آب ندارد، وارد مسائل آب کشور شود. بدنه سازمانهای تصمیم گیرنده و فنی هم باید از افراد کارشناس و خبره باشند. مسئله دیگر این است که حل این وضعیت آبی کشور تنها در یک راهکار خاص نیست.
ما بایستی چندین برنامه همگام داشته باشیم که این برنامهها میتوانند مکمل همدیگر باشند و باید با هم پیش برده شوند تا بتوانیم وضعیتی که دچار هستیم را کنترل کنیم. از جمله این برنامهها میتوان به تدوین الگوی کشت متناسب با اقلیم مناطق مختلف کشور، تمرکز استقرار صنایع با مصرف بالای آب در سواحل جنوبی کشور، بازسازی شبکه آب و فاضلاب، عدم انتقال آب بین حوضهای و عدم تغییر رویکرد مدیرت عرضه به مدیریت تقاضا، انسداد چاههای غیرمجاز و شیرین سازی آب دریا اشاره کرد. ما باید بتوانیم نقشه آمایش سرزمین را برای کل کشور ترسیم کنیم. یعنی ما بدانیم اراضی یک کشور در جای جای این کشور برای چه محصول، کاربری و کاربردی مناسب هستند. ما این را بدانیم به عنوان مثال اردبیل برای تولید سیب زمینی مناسب است، خوزستان برای نفت و پتروشیمی و فولاد و تولید گندم و گرگان برای تولید پنبه و توریست و… مناسب است.
اگر این اجرا شود ما دیگر فولاد را اصفهان نخواهیم داشت. پتروشیمی را در استان فارس تاسیس نمیکنیم. اینها را انتقال میدهیم کنار سواحل خلیج فارس و آن موقع است که توسعه به معنی پایدار در کشور خواهیم داشت. همانطور که قبلا عرض کردم، اگر برنامههای کوتاه مدت و پنج ساله توسعه مبتنی بر طرح آمایش سرزمینی نباشد ما نمی توانیم به سمت توسعه پایدار حرکت کنیم. برعکس به سمت نابودی پیش میرویم. بنابراین خیلی مهم است که راهبردهای کوتاهمدت مبتنی بر راهبرد بلندمدت باشد. متاسفانه استادان و متخصصان این حوزه چون کسی به نظرات آنها اعتنایی نکرده کنج عزلت گزیدهاند. چرا که میدانند دیگر کسی به حرفهای آنها اهمیت نمیدهد. چون حرف آنها خریدار ندارد و دیگر کمتر وارد این داستان های آب و محیط زیست میشوند. معدود استاد دانشگاه یا متخصصینی را میبینید که در زمینه آب حرف بزند. آنقدر حرف زدند و نوشتهاند که متاسفانه تصمیم گرفتهاند حرف نزدند و میدانند که فایده ندارد.